حب الحسین اجننی طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آرشیو وبلاگ مطالب اخیر
حاصل سه دهه عمر ذاکر در 31 شهریور ماه 55 در خانواده مذهبی و توام با عشق به امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل کودکی به دنیا می آید. (بیوگرافی سید ذاکر را اینجا بخوانید) شاید آن روز ها هیچ کس نمی توانست تصور کند. روزگاری این پسر منشا تحولی اساسی در احیای هیات مذهبی و جذب قشر جوان به سمت سوی اهل بیت شود. خود سید هم حتی این فکر را نمی کرد چرا؟! چون زمانی که سید حسین (یکی از دوستان وی) بعد یکی از مراسم هیئت دیوانگان حسین کاشان که سید شور و حال وصف نشدنی به پا کرده است در یک جمع خصوصی از او می پرسد سید فکر می کردی ؟ به اینجا برسی؟ سید می خنند و می گوید: به کجا ؟ اگه منظورت آمدن به این هیت هست بدون فکر کردن هم قبلا هم آمدم!!!!سید حسین دوباره ادامه می دهد نه ! خارج از شوخی ...نه منظورم اینه که...فورا سید حرفش را می برد و با لحن نسبتا تندی می گوید ببین! اگر عشق به آقام نباشه ! اینا اینجا نمی یان ! من و تو هم اینجا نبودیم! ....بله هیچ وقت دوست نداشت. معروف و مشهور شود. هیچ وقت طاقت نمی آورد تا دور و بری ها با به به چهه چهه ازش تعریف کنن. از حرکت ها و صحبت ها خیلی از اطرفیان هم راضی نبود بعضی ها که خیلی تعریفو تمجید می کردن. و بعضی و قتی ها سید کفری می شد و بد جوری بهشون می تپوید. زمانی هم به یکی از دوستان خیلی نزدیک خود می گوید: با خودم که فکر می کنم.می بینم تو جلسه من هیچی نیستم . اگه صاحب جلسه نظر نداشته باشه به خدا نمی تونم. میکرفن را دست بگیرم! نمی خوام توی این مقال ازش بت درست کنم. بگم مجسه اش را درست کن و بزارید وسط میدون . حتی می ترسم از یه سری مطالب دیگه که بهم رسیده پرده بردارم. چون اون وقته که دیگه خیلی بگن ای بابا تو هم کشتی ما را با این سید . مگه اون کی بود ؟ خوب حق هم دارن ! چون هنوز هم خیلی ها سید را نشناختن! چرا؟؟ خوب علتش هم اینه که اون انقدر ساده و معمولی زندگی می کرد . که رد پای انچنانی از خودش باقی نگذاشت. و این حرف و این مسائل برای خیلی ها غریب و باور نکردنی هست. به عنوان نمونه این خاطره کوتاه از یه بچه مایه دار ساکن سالاریه قم که می گه توی بلوار پشت چراغ وایستاده بودم . برو بچ... رفقا هم تو ماشین . ضبط هم روشن تامیر چراغ را می پایدم تا زودتر برسه به 6 و 7 با یه تیکاف از چراغ فرار کنم. چون عادت ندارم چراغ وایسم داداش ...اگه هم وایسم به صفر نرسیده ما می ریم . تو همین حال انتظار بودم . که یه موتوری بین دو تا ماشین پشتی وایساد. از توی آیینه یه نگاه معمولی به عقب انداختم. با اول متوجه نشدم. باز نگاه کردم اینار رو موتوری زوم کردم.. یه دفعه به ذهنم رسید من این بابا را جایی ندیدم. که فوری دویزاریم افتاد . نه! باورم نمی شد. تو کفش مونده بودم . اِ آِ نکنه خودشه؟نه بابا اون نیست . عمرا . محاله! شروع کرده بودم با خودم حرف زدن یعنی خودشه و ... که دوستان گیج و ویج می پرسیدن چیه ؟ کی؟ خودشه ؟ چته ؟ توی این گیرو ویر بود که از صدای بوق ماشین ها پشت سرم فهمیدم چراغ سبز شده. یه نموره شل شل رفتم . جلو تا موتوری از بقل ما رفت . منم پشت سرش . به بچه ها که هنوز تو عالمون خودش بودن گفتم نگاه کنید . به این موتوریه نگاه کنید. گفتند کی چی ؟ خوب مگه تا حالا موتور ندیدی ؟ چیزی که زیاده این قراضه ها ؟ گفتم این یارو که روش نشسته خیلی شبیه ذاکره !! مجید بقل دستم نشسته بود گفت غیر ممکنه ؟ اولا ذاکر کمتر از ماکسیما سوار نمیشه .تازه تنها و بدون محافظ جایی نمی ره. محاله سید ذاکر با اون عظمت بیاد موتور سیکلت سوار شه!درسته این بابا خیلی شبیه اونه ولی ممکن نیست اون باشه. موتوری از لای ماشن داشت می رفت و دور می شد و دو تا اتوبوس تن لش به موازات هم جلوی من می رفتن و بین ما و موتور فاصله افتاده بود . بالاخره یکی شون کشید کنار و من با پام را تا ته رو گاز فشار دادم . رو سر بالایی پل کنارش رسیدم. همین جور چهار تایی میخ شده بودیم نگاه می کردیم. ولی باز مطلب برامون قابل هضم نبود! ولی مثل اینکه واقعا خودش بود. برای اینکه مطمئن شم. شیشه را دادم پایین گفتم سلام آقا سید. خنده ای کرد و گفت علیک سلام . (می دونستم ذاکر علیمی چند شبه قم برنامه دارن گفتم ). جلسه بعدی کیه ان شاء الله. گفت امشب از نماز مغرب و عشاء . شبش هم رفتیم هئیت و با همون سر و وضع که صبح دیده بودیم. اون جا بود. ابعاد شخصیتی سید خیلی ساده و بی ریاست . یعنی نیازی نیست ازش قهرمان درست کنیم. و یا بخواهیم یه جورایی بهش بپردازیم . بعضی بگن بابا شما هم زیادی تعصب دارین. یا از رو عشق و علاقه زیاد حرف بیخود می زنید. نه این طور نیست باور کنید . سید واقعا مظلوم بود. سکوتش باعث شده بود تا خیلی ها سوء استفاده کنن. و تو بوق بزارن و بگن آره بابا خیلی مایه داره . چند تا کارخونه دار . جلسه ای چند ملیون بهش می دن که بره بخونه و..... مثلا تو جریان دعوت یکی از هیئت های شیراز که کفته بودن چند ملیون می دیم سید بیاید برامون مداحی کنه. وقتی سیداز رفتن به اونجا امتناع می کنه خیلی ها گفته بودن حتما مبلغش کم بوده ! اگه بیشتر می دادن شاید می رفت! و از این حرفا .... یا عدم درک خیلی ها از شعر هایی که می خوند یا حرف هایی که می زد. فورا با برداشت های غلط ، تلاش برای تخریب چهره ذاکر شروع می شد. حتی حدیث از معصومین داریم اگه کسی حرفی می زند . کار نداشته باشید چی کسی می گوید ببینید چه می گوید؟ ولی خیلی عادت کرده بودن به اینکه ذاکر چی گفت ؟ ذاکر چرا اینا گفت ؟ و هیچ وقت نمی گفتن اینا حرفی که زد از کجا زده چرا زده ؟ در کجا مطرح کرده؟ در چه شرایطی گفته؟ و همیشه رو خودش زوم می کردن . و می خواستن با خراب کردن اون به جایی برسن. در مورد اون قضیه اشعاری که می گفتند ذاکر خیلی غلو کرده .آره ذاکر کافر شده ! نباید این حرفا را بزنه ! یکی نمی گفت بابا این اولا حرف ذاکر نبوده . دوما با شنیدن یک شعری که درش مبالغه هست. کم سواد ترین افراد جامه هم می فهمند. که این صرفا جهت تعریف و تمجید موضوع مورد نظر ،توسط شاعر هست و ابزاری ست یک شاعر در خلق شعر به منظور زیبای کلام و تاثیر گذار کردن شعرش آورده است . نمی تونه حقیقی قلمداد بشه ! و خنده دار بود که کار را جایی رساندن که با تبلیغات خودشون برخی از مراجع را هم فریب دادن! گذشته از این حرفا ! در خصوص حاصل سه دهه عمر با برکت سید ذاکر . همین بس که با برافراشتن بیرق حسینی .جمع کثیری از جوانان و نوجوانان و افرادی عادی جامعه (و حتی خیلی غیر عادی ها) را به زیر سایه این پرچم مقدس می برد. کاری که خیلی ها که مدعی دیانت و دین داری هستن. شاید با داشتن سه قرن عمر هم نتوانند بکند!. و این خدمتی بزرگ است. بی شک این کار عظیم بدون عنایت اربابش امام حسین (ع) و توجهات خاص حضرت بقیه الله اعظم اروحنا فدا میسر نبود. شاید علت حسادت های بعضی ها بی وی همین قدرت تاثیر گذاری او باشد. و چه در جهالت بسر می برند . کسانی که فکر می کنند. اکنون که وی دستش از این دنیا کوتاه هست . می توانند. با تکرار کارهای زشت و بی شرمانه خود و گفتن مطالب دروغ و نسبت دادن تهمت ها و زدن افترا برای خود مقام و منزلت به دست آورند.
موضوع مطلب : سید ذاکر پیوندها
امکانات جانبی بازدید امروز: 48 بازدید دیروز: 70 کل بازدیدها: 499619 |
||